مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
عصمت بخشیده نام او دختر را
زینت بخشیده شأن او همسر را
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
معنای شکوهِ در قیام است حبیب
پا منبری چند امام است حبیب