سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را