تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا
نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُک فوقَ الثنا
ما طائر قدسیم، نوا را نشناسیم
مرغ ملکوتیم، هوا را نشناسیم
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر