توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی