لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی