سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند