خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد