میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد