هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد