هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد