بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟