ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟