گمان مبر که پریشان، گمان مبر که کمیم
برای کشتنتان همصدا و همقسمیم
هنوز از جبهه میآید نسیم آشنای تو
خیالانگیز و رؤیایی عروج تا خدای تو
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
خاموشی تو رنگ فراموش شدن نیست
در ولولۀ نام تو خاموش شدن نیست