هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
هنوز از جبهه میآید نسیم آشنای تو
خیالانگیز و رؤیایی عروج تا خدای تو
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
خاموشی تو رنگ فراموش شدن نیست
در ولولۀ نام تو خاموش شدن نیست