سحر دمیده و بر شیشه میزند باران
هوا مسیحنفس شد، به مقدم رمضان
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
خم میشوم تا گامهایت را ببوسم
بگذار مادر جای پایت را ببوسم
ای نگاه تو کلید بخت خوشاقبالها
کاش دیدارت مُیسَّر بود در این سالها
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم