شکوهمند شهیدی که از نماز بگوید
به مُهر سجدۀ خونین هزار راز بگوید
حماسه بی زن و زن بی حماسه بیمعناست
که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست
پیرمرد مهربان، مثل ابرها رها
زنده است همچنان، زنده است بین ما
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
شهر آزاد شد اما تو نبودی که ببینی
دلمان شاد شد اما تو نبودی که ببینی