از قضا ما را خدا از اهل ایمان مینویسد
ما أطیعوالله میدانیم، قرآن مینویسد
حرکت از منا شروع شد و
در تب کربلا به اوج رسید
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن
از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
ای آفرینش از تو گرفتهست تار و پود
ای وسعت مقام تو بیمرز و بیحدود
قصد، قصد زیارت است اما
مانده اول دلم کجا برود
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست
به مسجد میرود معنا کند روح عبادت را
به مسجد میبرد با خود علی امشب شهادت را