چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم