شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مرقد گم‌گشته

کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده

از پی کیست؟ که چشمان یتیمش این‌سان
کم فروغ آمده در غربت خود وامانده...

بعد از آن واقعه ما را نه به دیوار و نه در
طاقت و حسرت یک پلک تماشا مانده

آسمان چهره به خون شست در آن شب تا دید
مادرم رفته ولی مویۀ مولا مانده

پلک خونین افق، چشم من و ما تا حشر
خیره بر مرقد گم گشتۀ زهرا مانده