شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
از همه سوی جهان جلوۀ او میبینم
جلوۀ اوست جهان کز همه سو میبینم
دلم جواب بَلی میدهد صلای تو را
صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را...
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
رمضان سایۀ مهر از سرِ ما میگیرد
بال رأفت که فروداشت، فرا میگیرد
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
ای بر سریر ملک ازل تا ابد خدا
وصف تو از کجا و بیان من از کجا؟...
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را
علی آن شیر خدا، شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود
بوَد آیا که درِ صلح و صفا بگشایند
تا دری هم به مراد دل ما بگشایند