گمان مبر که پریشان، گمان مبر که کمیم
برای کشتنتان همصدا و همقسمیم
فیض بزم حق، همیشه حاضر و آماده نیست
ره به این محفل ندارد، هر که مست باده نیست
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید