میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند