اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند