هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند