جان به پیکر داشت وقتی مشکها جان داشتند
کاش میشد ابرها آن روز باران داشتند
بر نبض این گهواره نظم کهکشان بستهست
امید، بر شش ماه عمر او زمان بستهست
خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند
حیات را، ز دم تیغ جستجو کردند
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش