بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود