یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود