شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود