شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود