فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود