چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
ای خوشا در راه اقیانوس طوفانی شویم
در طواف روی جانان غرق حیرانی شویم
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
طلوعت روشنی بخشیده هر آیینه ایمان را
نگاهت آیه آیه شرح داده بطن قرآن را
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم