خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم