دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم