روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم