وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد