وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد