وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد