وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد