حسی درون توست که دلگیر و مبهم است
اینجا سکوت و ناله و فریاد درهم است
دیدیم جهان بیتو به بن بست رسید
هر قطره به موجها که پیوست رسید
روز و شب در دل دریایى خود غم داریم
اشک، ارثىست که از حضرت آدم داریم
دل میبرد از گنبد خضرا شالش
آذین شده کربلا به استقبالش