داغ تو در سراچۀ قلبم چه میکند؟
در این فضای کم غم عالم چه میکند؟
ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم
ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم
هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
هم تو هستی مقابل چشمم
هم غمت کرده دل به دل منزل
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت
و ایستادهای امروز روی پای خودت
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم