این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
حسی درون توست که دلگیر و مبهم است
اینجا سکوت و ناله و فریاد درهم است
دل میبرد از گنبد خضرا شالش
آذین شده کربلا به استقبالش
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی