نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر