گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر