ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دل شب خبر از عالم جانم کردند
خبری آمد و از بیخبرانم کردند
عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد