سامرا از غم تو جامهدران است هنوز
چشم «نرگس» به جمالت نگران است هنوز
کشتی باورمان نوح ندارد بیتو
زندگی نیز دگر روح ندارد بیتو
رود از راز و نیاز تو حکایت میکرد
نور را عمق نگاه تو هدایت میکرد
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم