صدای کربوبلای حسین میآید
به هوش باش، صدای حسین میآید
ماه محرم آمده باید دگر شوم
باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم
اذان میافکند یکباره در صحرا طنینش را
و بالا میزند مردی دوباره آستینش را
حاجیان را گفت: آنجا کعبه عریان میشود
در طواف کعبه آنجا جسمتان جان میشود
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش
صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش
ناگاه دیدم آن شب، در خواب کربلا را
نیهای خشکنای صحرای نینوا را
این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
دل نیست اینکه دارم گنجینهٔ غم توست
بیگانه باد با غیر این دل که محرم توست