گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
کو خیمۀ تو؟ پلاک تو؟ کو تَنِ تو؟
کو سیمای خدایی و روشنِ تو؟
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد