هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو