با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»