هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»